یک فنجان چای داغ
اصلا نمیدونستم اگه آدم آب رو در دمای 99 درجه ی سیلسیوس بخوره چه بلایی به سرش میاد اوه اوه اوه اصلا قابل تصور نیست. این یه حال گیری و حال گیری بعد که آدم بره سرویس بهداشتی و کارش رو بکنه اما ببینه آب قطع شده باز هم قابل تصور نیست. این ها بلاهایی بودن که چند روز پیش سرم اومد اونقدر حالم گرفته شد که نگو.
خوب دیگه چطوری چند روزی هست که نمیایی این ورا بابا دلمون گرفت چرا به ما سر نمیزنی. باز دارم چرت پرت می گم نه شرافتی راستشو بگو چرت پرت می گم یا نه؟
حرفی برا گفتن ندارم البته حرف زیاده ولی حوصله می خواد دادش من.
اینم بگم که چه بد می شه آدم تمرینی رو از اینترنت دانلود کنه بعدش استاد بگه اونو تو کلاس ارائه بده آره این بلا هم سرم اومد به هر حال اینو بگم که :
هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اند خم یک کوچه ایم
خودم هم ندونستم برا چی این شعر رو نوشتم
امیدوارم هیچ کس از این وبلاگ دیدن نکند. موفق باشی و می شوی. یا علی