این تخم مرغ عجب حالی می دهد. ماکارونی خورده بودم ولی گشنه بودم. تخم مرغ سیرم کرد. انشاالله فردا صبح باید 5:30 از خواب بیدار شد. باید بروم کلاس دارم. دیگر این بار باید زود تر از استاد در کلاس حاضر شوم. اسدی از خودمان است. رفته بودم عینک بخرم از یکی خوشم آمد و سفارشش دادم تا شنبه آماده است. چشمانم یکمی باز هم ضعیف شده است. خوب خدا را شکر حالمان خوب است. نمایشگاه کتاب تهران نزدیک است، می خواهم بروم تهران و نمایشگاه ببینیم چه می شود شاید نروم. خدا کریم است. فردا انشاالله روز پر کاریست توکل بر خدا. مملی هم صبح آمده بود خانه مان چون چند روز قبل دایی مادرم سفر کرد آن دنیا رفت خانه اش، وطنش، از سفر برگشت خدا رحمتش کند مرد خوبی بود. باران می بارید خوب می بارید. کتم را مادر شست بد جور چرک درآمد الان در حال خشک شدن است و خشک شده است. ازش خوشم می آید کت خوش رنگی است. دیگر دیر است باید بخوابم چون فردا باید زود بیدار شم. یاعلی